از القاب حضرت مهدی(ع) منتقم است .ایشان از چه کسانی و چگونه انتقام میگیرد؟ مثلا از دشمنانی که مردهاند یا ...؟
گاهی انسان حتی بدون این که خودش بفهمد از یک سو همهی جهانبینیاش مادی میشود و از سوی دیگر به خاطر همین نگاه مادی، سطحینگر (ظاهر بین) میگردد. لذا در مقابل چنین سؤالات عمیقی نیز فقط به صورت ظاهری به دنبال مصادیق و اسامی و افراد مرده و زنده میگردد.
الف - همهی موجودات عالم، مظهر اسمای الهی هستند، یعنی حیات، علم، مشیّت، حکمت، جمال و زیبایی، قدرت و ... خداوند متعال است که در آنها تجلی یافته است. اوج این تجلی «انسان» است که از «اراده و اختیار» نیز برخوردار میباشد و اوج تجلّی الهی در انسان نیز «انسان کامل» میباشد که همان اهل عصمت سلامالله علیهم اجمعین میباشند. از این رو گفته میشود که آنها «مظهر اتمّ اسمای الهی» هستند.
از جمله اسمای الهی «منتقم» است، پس وقتی اتمّ ظهور این اسم در انسان کامل متجلی شد، او نیز «منتقم» خواهد بود.
انتقام، گرفتن حق از ظالم و برگرداندن آن به جای خودش است که لازمه «عدل» میباشد. لذا خداوند متعال «منتقم» است و حجّت او و خلیفهی او که مأمور است نظام عدل جهانی را برپا نموده و استقرار بخشد نیز «منتقم» است.
ب - خداوند متعال در وعدهی خود به ظهور و گسترانیده شدن «عدل» در زمین فرمود:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النّور، 55)
ترجمه: خداوند به کسانى از شما (مسلمانان) که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند وعده داده است که قطعاً آنها را در روى زمین جانشین (خود) کند و حکومت بخشد همان گونه که کسانى را که پیش از آنها بودند (مانند مؤمنان قوم نوح و قوم هود و صالح و قوم یونس) جانشین ساخت، و حتما آن دینى را که براى آنها پسندیده است (دین اسلام) براى آنها مستقر و استوار سازد، و بىتردید حال آنها را پس از بیم و ترس به امن و ایمنى تبدیل نماید به طورى که تنها مرا بپرستند و چیزى را شریک من قرار ندهند. و هر که پس از این (نعمت بزرگ) کفران ورزد، چنین کسانى به حقیقت نافرمانند.
بدیهی است که تحقق و ظهور هر یک از فرازهای این وعدهی الهی، مستلزم انتقام از نظامات، اشخاص، مکاتب و عواملی است که مانع از آن و سبب اعوجاج در آن شدهاند.
بازگشت مؤمنین به حکومت که حق آنان است و نه حق کفار، مشرکین و ظالمین و جُهّال – گسترانیده شدن «اسلام» و امکان مسلمانی به جای گسترانیده شدن کفر و شرک و دشمنی با بندگی خدا – مبدل شدن همهی موارد و زمینهها و اسباب ترس و نگرانی مردم، به امنیّت و خلاصه توحید و موحد شدن جامعه بشری، اقداماتی لازم دارد که ابتدای آن «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ» است که خود «أشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» را ایجاب مینماید. این همان انتقام است.
وقتی در مورد قیام ایشان تصریح میگردد که «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَظُلْمًا» یعنی: «زمین را پر از قسط و عدل میکند، چنان چه پر از ظلم و ستم شده است»، یعنی همان انتقام از کفر، شرک، نفاق، ظلم و تمامی مظاهر فسق و برگرداندن عدل و احیای حقوق.
پس، نابودی فرهنگ، استیلا و مصادیق استکبار و کفر در جهان (شخص، حزب، مکتب و ...)، همان انتقام است.
ج - حال اگر در این انتقام به امر و مشیّت الهی که لابد حکمتی دارد، لازم باشد که اشخاصی از گذشتگان برگردند و برای روشن شدن حقایق و آگاه شدن مردم، انتقامی از آنها گرفته شود، این کار نیز انجام خواهد شد. اگر لازم باشد که تعدادی از شهداء نیز بازگردانده شوند و عمر طبیعی را در عدالت سیر کنند، این کار نیز انجام خواهد شد و اگر قرار باشد تعداد از مؤمنین برگردند و به توفیق شهادت نیز برسند، این کار نیز انجام خواهد شد که به آن «رجعت» گفته میشود.
پس، معنا، مفهوم و دامنهی «انتقام»، آن هم برای برچیده شدن نظام کفر و ظلم در جهان و گسترانیده شدن «عدل» با استقرار دین خدا و تحقق وعدههای الهی، بسیار وسیعتر از آن است که محدود به انتقام از چند نفر مرده و زنده گردد.
د - دقت شود که «حقّ معصومین علیهم السلام»، فقط جان آنها نیست که بگوییم چون کشته شدند، به آنها ظلم شده است، پس لابد انتقام فقط این است که قاتلان آنها را بیاورند و بکشند. این حدِّ محدود که فقط «قصاص» است و نه انتقام. بلکه احقاق حق آنان که اصلش حق «ولایت و خلافت» میباشد، انتقام است. پس وقتی خلیفةالله و حجّتالله و امام، به خلافت رسید، انتقام گرفته شده است.
معصومین علیهمالسلام، دعوای شخصی با کسی نداشتند، کینهی شخصی هم نداشتند، هر چه بود اطاعت امر، عبادت و بندگی معبود، انجام تکلیف و «حبّا لله و بغضاً لله» بود، لذا امام زمان عجّ الله تعالی فرجه الشریف نیز حبّ و بغض شخصی با کسی ندارد و آن چه انجام میدهد، تکلیف الهی است.